رهگذر

یادمون نره همه ما رهگذریم...

رهگذر

یادمون نره همه ما رهگذریم...

ســـــــــلوم:)

نامه بابا لنگ دراز به جودی ابوت

 

جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک
مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند
و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم
برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند.

دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...

جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم.

هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود.

پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.
  

دوستدار تو : بابا لنگ دراز

رضایت خدا...

از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز نقل شده است که حضرت فرمود:  

نشانه رضایت خدای سبحان از بنده، رضایت بنده از آن چیزی است که خداوند برای او مقدر کرده است، چه خوشایند او و چه ناخوشایند او باشد.»‌ بنابراین اگر انسان از برخی تقدیرات الهی گله‌مند باشد و آرزو کند که ای کاش این‌گونه نشده بود باید بداند که خدا هم به همین میزان از او ناراضی است.

هروقت مصیبت یا ناراحتی پیش میاد دیدم که همه میگن راضی باش به رضای خدا... و اکثر آدمهای اطرافم هم دیدم که وقتی مشکلی براشون پیش میاد در مقابلش صبر میکنند و میگن راضی هستیم به رضای خدا. 

خودمم همینجور همیشه سعی میکنم در مقابل مصیبت ها و ناراحتی هایی که برام پیش میاد راضی باشم ...ولی از دست خودم ناراحت هستم که چرا تا حالا از بعضی شرایط و موقعیت های گذشته ام  نق میزدم و گله مند و ناراضی بودم...

 مثلا: ای کاش بچه که بودم فلان اتفاق برام نمی افتاد که الان اثرات بدش بمونه برام... 

ای کاش این اتفاق نمی افتاد... 

ای کاش و ای کاش و... 

 چرا شرایط اونطور که من می خوام نیست...  

چرا بعضی از اعتقادات و تفریحات خانواده ام با من باید فرق داشته باشه و به خاطر همین همیشه باید مجبور باشم به دنبال خیلی ازدل خوشی هام نرم و بعضی از چیزها را به زور تحمل کنم...

چرا و چرا و... 

اگر اینطور نشده بود الان پیشرفت داشتم و خدا ازم راضی بود... 

اگر منم مثل بقیه از این نظر مشکلی نداشتم...  

اگر و اگر و... 

شکایتی از خدا نمیکردم ولی همیشه  دلم ناراضی و غمگین بود. فکر میکردم خدا هم با من موافق هست و از این شرایط بدش میاد... 

برای همین هر وقت دلم از این چیزا تنگ میومد حتی سختم بود دلنگرانیم راببرم پیش خدا. شرمنده خدا بودم که چرا مشکلی و نارحتی دارم که از نظر خدا هم قابل پسند نیست.

ولی الان متوجه شدم که از همه ی اتفاقات و شرایط گذشته و اکنون که راضی نیستم باید راضی باشم. 

چون خواست خدا بوده من توی این شرایط باشم. خدا خواسته توی وضعیت هایی باشم که اصلا به دلم نمیشینه. 

خدا خواسته اون اتفاق بد بیفته و...  

دلم یه جورایی آروم شده...

از وقتی این نگاه را پیدا کردم و راضی شدم به رضای خدا دلم خیلی آروم گرفته و دیگه هر وقت دلم از این چیزا میگیره میتونم راحت برم پیش خودش... 

نباید فقط راضی بود به اتفاق های بدی که برامون داره به پیش میاد. باید از گذشته ای که داشتیم و محدودیت هایی که الان داریم هم راضی بود. 

چون خدا خودش این شرایط را برامون انتخاب کرده... حتی اگر شرایطی باشه که مورد پسند خدا هم نباشه...

 "قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ"  

گفت من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا مى‏برم و از [عنایت] خدا چیزى مى‏دانم که شما نمى‏دانید  

آیه ۸۶ سوره یوسف 

*یک سوال: نظرتون در مورد آیه86 چی هست که حضرت یعقوب میگن من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا می برم؟آیا به درگاه خدا باید شکایت غم خود را برد؟؟به نظرتون با وجود داشتن خدا میشه با دیگران و دوستان درد دل کرد؟؟؟ اگر آره تا چه اندازه؟؟؟؟

** این آهنگ هم تقدیم به شما خیلی دوستش دارم 

***فرا رسیدن ماه رمضون را بهتون تبریک میگم.  

التماس دعا...

ابراز عشق

خیلی این را قبولش دارم: 

یکی از مطمئن ترین راههای ابراز عشق ، 

سهیم شدن در افکار و احساس است .

دوست داشتن دیگران بدین معناست که افکار و احساسی

را که آنان نسبت به خود و دنیایی که در آن زندگی می کننند

دارند، درک کنیم . لئو بوسکالی 

******************

برای جلوگیری از یاس حتمی حاصل از توقعات بر آورده  نشده ،  

باید فقط از خودمان توقع داشته باشیم. بدین ترتیب به دیگران اجازه

خواهیم داد که خودشان باشند ،در حالی که خودمان نیز با بیشترین توان به سوی

رشد و تعالی پیش می رویم. 

این بنفشه را برای خودم نوشتم که از این به بعد تمرین کنم توقعم را کم کنم. پر توقع نیستماولی  نسبت به کسایی که خیلی دوستشون دارم و برام مهم هستند پر توقع میشم.

چه دردیست

چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن 
  

برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن 
 

برای هر لبی شعری سرودن ولی لبهای خود همواره بستن
 

به رسم دوستی دستی فشردن ولی با هر سخن قلبی شکستن
 

 به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولی در بطن خود غوغا نشستن 
 

به غربت دوستان بر خاک سپردن ولی بر دل امید خانه بستن
 

به من هر دم نوای دل زند بانگ چه خوش باشد از این غم خانه رستن
 

چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن